تحولات لبنان و فلسطین

۲۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۳
کد خبر: 604541

مفهوم «لَا اِکراه فِی الدّین»

سیدمصطفی حسینی راد

بسیاری افراد به محض اینکه می‌خواهند کار یا کوتاهی خود را توجیه کنند یا زیر بار یک مسئولیت دینی و قانونی نروند، می‌گویند: «لا اکراه فی‌الدین»؛ در حالی که غالباً این یک سوءبرداشت و بهتر است بگوییم سوء‌استفاده از آیه قرآن است.

لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ

«هیچ اجباری در دین نیست و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است»

(سوره مبارکه بقره آیه ۲۵۶)

این فراز از آیه شریفه از آیاتی است که بسیاری از مردم آن را در حافظه دارند، شنیده‌اند و گاهی به آن استناد می‌کنند. بسیاری افراد به محض اینکه می‌خواهند کار یا کوتاهی خود را توجیه کنند یا زیر بار یک مسئولیت دینی و قانونی نروند، می‌گویند: «لا اکراه فی‌الدین»؛ در حالی که غالباً این یک سوءبرداشت و بهتر است بگوییم سوء‌استفاده از آیه قرآن است.

ابتدا بهتر است بدانیم شأن نزول این آیه چیست و سپس به وجه اصلی تفسیر آیه بپردازیم. مرحوم طبرسی در مجمع‌البیان به نقل از سایر مفسران پنج تفسیر را برای این آیه بیان کرده است:

۱. آیه فقط درباره اهل کتاب است که از آن‌ها «جزیه» گرفته می‌شد. بدین معنی که اگر از کسی جزیه گرفته ‌شود، دیگر او مجبور به پذیرش اسلام نمی‌شود.

۲. درباره همه کفار است ولی بعد از آن با آیه قتال نسخ شد.

۳. مراد این است که اگر کسی بعد از جنگ وارد اسلام شد، نگویید که به اکراه اسلام را پذیرفته است. به دلیل اینکه بعد از جنگ وقتی به میل و رضای خود مسلمان شد، اسلامش درست است و او مجبور نبوده است.

۴. این آیه درباره دسته‌ای معیّن از انصار نازل شد.

۵. هدف، گروه بخصوصی نیست بلکه به طور کلی معنای آیه این است که در دین که یک مسئله اعتقادی و قلبی است، اکراه و اجباری نیست و فرد، آزاد و مخیر است و اگر کسی را به گفتن شهادتین مجبور نمایند و او هم بگوید، این قول به تنهایی نشانه دینداری نیست. همچنین اگر متقابلاً کسی را مجبور کنند و کلمه کفر آمیز بگوید، کافر نخواهد بود، زیرا ایمان و کفر مربوط به زبان نیست و به قلب و باطن بستگی دارد و مقصود از دین هم همان دین معروف یعنی اسلام است یعنی دینی که خدا آن را برگزیده است.

این تفسیر اخیر بهترین و قابل قبول‌ترین قول در میان اقوال مختلف است. اما در پاسخ به کسانی که می‌گویند اجباری در دین نیست و مثلاً حجاب، امری اجباری نیست یا می‌توان مسلمان بود و نماز نخواند یا روزه نگرفت و برخی مناسک و واجبات را انجام نداد، باید گفت این تفسیری سراسر نادرست از این آیه است. این آیه در مقام تأکید بر اجباری نبودن اصل دین در مقام پذیرش قلبی و اعتقادی است وگرنه اگر کسی دین را پذیرفت، باید همه آن را بپذیرد و نمی‌توان بخشی از دین را با سلیقه و خواست خود قبول نکرد! به قول قرآن کریم نمی‌توان «نُؤمِنُ بِبَعض وَ نَکفُرُ بِبَعض» بود چنانکه برخی کافران می‌گفتند و دینی مطابق میل خودشان را می‌خواستند.

اساساً «دین» برنامه و راهی است که خداوند برای انسان با هدف رسیدن او به سعادت دنیوی و اخروی تدارک دیده است؛ بنابراین باید این دستورعمل را کامل پذیرفت و اجرا کرد. دین یک ماهیت به هم پیوسته و کلی است که مانند یک پازل در نبود هر جزء آن، کلّش آسیب می‌بیند و به هدف نمی‌رسد.

وانگهی اگر معنای آیه شریفه این بود که هیچ اجبار و اکراهی در پذیرش دین و اجزای آن وجود ندارد، دیگر چه ضرورتی برای تشریع دین وجود داشت و اگر قرار بود هر کسی هر اعتقادی می‌خواهد داشته باشد، چه نیازی به ارسال رُسُل و فرستادن کتاب‌های آسمانی بود و در این صورت انسان با حیوانی که دوست دارد هر طور می‌خواهد در آزادی مطلق زندگی کند، چه فرقی می‌کرد؟

تفسیر زیبای دیگری هم که از این آیه شده این است که «اکراه» با «اجبار» فرق دارد و به معنای «ناخوشایند» است. مفهوم «لا اکراه فی‌الدین» این است که در دین هیچ امری که برای انسان «ناخوشایند» و بر خلاف فطرت او باشد وجود ندارد و اگر قرار بود اجباری در دین نباشد خداوند مستقیماً می‌فرمود: «لا اجبار فی الدین» پس حتماً دلیلی داشته که از کلمه «اکراه» استفاده شده است.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • طالب IR ۰۹:۰۱ - ۱۴۰۱/۰۹/۰۳
    0 0
    سلام بسیار مفهومی و ساده بیان فرمودید، سپاس